مسی، مارادونا را فراموش نکرد
تاریخ انتشار: ۹ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۰۰۳۷۹۶
عصر ایران؛ اهورا جهانیان - در شب تولد دیهگو مارادونا، لیونل مسی هشتمین توپ طلا را به دست آورد و در سخنرانیاش پس از دریافت این جایزه، تولد دیهگو را تبریک گفت و این جایزه را متعلق به مارادونا و کل مردم آرژانتین دانست.
حقشناسی مسی در قبال مارادونا، تحسینبرانگیز بود. مارادونا صرفا مدت کوتاهی در تیم ملی آرژانتین مربی مسی بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
عجیب هم نبوده. مارادونا در فاصلۀ سالهای 2008 تا 2010 مربی مسی بود و در آن دورۀ کوتاه، مسی روزهایی طلایی را زیر نظر بهترین مربی قرن بیستویکم، پپ گواردیولا، سپری میکرد و توپ طلای سال 2009 را هم برد. بنابراین مارادونا صرفا میتوانست نکته یا نکاتی مربوط به تکنیک فردی را به مسی تعلیم دهد.
شاید اگر مارادونا حوصله میداشت و چهار سال دیگر هم مربی تیم ملی آرژانتین باقی میماند، میتوانست راه و رسم "رهبری در زمین بازی" را نیز به مسی یاد دهد. در این صورت مسی با تاخیر به صف ژنرالها و بازیسازان بزرگ تاریخ فوتبال نمیپیوست.
ولی مربیگری حوصله و استمرار میخواهد و مارادونا اهل این حرفها نبود. تبدیل دیرهنگام مسی به یک رهبر واقعی در میدان فوتبال، یکی از دلایل شکست آرژانتین در فینال جام جهانی 2014 بود.
میتوانید آن فینال را دوباره تماشا کنید و بازی مسی را در آنجا، مقایسه کنید با بازیاش در فینال جام جهانی 2022. چیزی که در بازی مسی در آن دیدار تاریخی کم بود، قدرت رهبری و ارادۀ معطوف به پیروزی بود؛ ارادهای که رنگ و بوی سرسختی و خشم دارد.
هر چه بود، گذشت. اگرچه سخت و بد. خود مسی هم دیشب گفت: «من بسیار خوش شانس بودهام، در بهترین تیم جهان، بهترین تیم تاریخ {بارسلونا} بودهام، به لطف آن توانستم جوایز فردی زیادی کسب کنم. با آرژانتین روزهای بسیار بدی داشتم، اما هرگز تسلیم نشدم. برای بردن کوپا آمه ریکا و جام جهانی، و به همین دلیل است که من افتخار میکنم که تسلیم نشدم.».
"روزهای بد با آرژانتین" میتوانست با زودتر قرار گرفتن مسی در جایگاه "رهبری" به پایان رسد ولی شاید همین بلوغ دیرهنگام، یکی از علل تداوم دوران درخشش مسی بود. مسی امتیازات زیادی داشت که همگی زاییدۀ نبوغش بودند ولی استعداد رهبری نداشت. به قول روانشناسان "شخصیت رهبر" نداشت. و به قول جانورشناسان، آلفا نبود.
گرگ آلفا رهبر گلۀ گرگهاست و اعضای گله را در دشواریهای حیات وحش، بخصوص در روزهای سخت زمستان و قحطی، هدایت میکند. جاندار آلفا رهبر گروهی از جانداران است. این حس رهبری، در ناپلئون بناپارت از همان زمان جوانی وجود داشت. وقتی که حداکثر 25 ساله بود. اما در چرچیل دیرهنگام شکل گرفت. یعنی زمانی که چرچیل 60 سالگی را هم پشت سر گذاشته بود. اما دقیقا به همین دلیل عمر سیاسی چرچیل طولانی شد و او در اواخر حیات سیاسیاش به بالاترین قلههای ممکن در عالم سیاست صعود کرد.
مسی مثل مارادونا زود شکوفا شد ولی مارادونا از هجده سالگی "شخصیت رهبر" داشت و به همین دلیل در آستانۀ جام جهانی 1978، در بین بزرگانی مثل پاسارلا و ماریو کمپس و فیلول، خودش را مستحق کاپیتانی تیم ملی آرژانتین میدانست. اما مسی در فینال 2014، در حالی که 27 ساله بود و بازوبند کاپیتانی را هم بر بازو داشت، عملا کاپیتان تیم نبود. کاپیتان و رهبر واقعی آرژانتین در آن فینال سخت و تلخ، ماسکرانو بود نه مسی.
این نقصان، همواره دستمایۀ نقد مسی بویژه از سوی تماشاگران و ورزشینویسان آرژانتینی بود. وقوف به این نقصان نیز آتشی بود که تنور درخشش مسی در دنیای فوتبال را بیش از حد انتظار روشن نگه داشت.
بسیاری فکر میکردند سال 2018 آخرین جام جهانی مسی باشد. آن موقع مسی 31 ساله بود. ولی مسی در 35 سالگی هم به جام جهانی آمد و بالاخره جام جهانی را به چنگ آورد و هیچ بعید نیست که در 39 سالگی نیز دوباره او را در جام جهانی ببینیم.
خود مارادونا در اتوبیوگرافیاش گفته است که خط خوردنش از تیم ملی آرژانتین در آستانۀ جام جهانی 1978، خشمی را در وجودش ایجاد کرد که همیشه در حکم موتور درخشش او در میادین فوتبال بود. خشمی که مارادونا را تا 1994 در جامهای جهانی نگه داشت.
نارضایتی مسی از فقدان برخورداری از قدرت رهبری، در حدی که مارادونا و زیدان و پلاتینی و بزرگانی از این دست داشتند، جزو عوامل موثر بقای دوران درخشش او بوده. او از سال 2006 در فوتبال دنیا کاملا شناخته شد؛ اگرچه از دو سال قبلش بازی کردن در تیم اصلی بارسلونا را آغاز کرده بود و در سال 2005 دیگر جزو بازیکنان موثر بارسا شده بود.
اما اگر مسی دائما با مارادونا مقایسه نمیشد، مثلا اگر مسی آلمانی یا نروژی یا حتی برزیلی بود، ممکن بود زودتر از اینها با فوتبال وداع کند. او اگر آلمانی بود، در همان سال 2014 با تیم ملی آلمان قهرمان جهان میشد ولی باز چیزی در کار و کارنامهاش کم بود.
مسی سه بار فاتح لیگ قهرمانان اروپا شد (2009، 2011، 2015). در دوران مربیگری گواردیولا در بارسلونا نیز چهار بار پیاپی توپ طلا را برد (2009، 2010، 2011، 2012) اما در این سالهای پرفروغ، کسی او را برتر از مارادونا نمیدانست.
وداع ژاوی با بارسلونا در سال 2015، مسی را به سمت بازیسازی بیشتر سوق داد. در سال 2018 هم اینیستا با بارسا وداع کرد. در همان سال، در جام جهانی، اگر به بازیهای مسی در تیم پرستارۀ آرژانتین دوباره دقت کنیم، او هر چه بود، یک رهبر تمامعیار نبود. نمیتوانست به بازی تیمش چنانکه باید جهت دهد و ورق را برگرداند. اما از سال 2018 به این سو، مسی در قامت یکی از بزرگترین ژنرالها و بازیسازان تاریخ فوتبال ظاهر شده.
این بلوغ دیرهنگام، که از 28 سالگی مسی آغاز و در 32 سالگی او (2019) تثبیت شد، صرفا تکامل بازی او را در پی نداشت بلکه موفقیتهای ملی و فردی درخوری نیز نصیبش کرد. قهرمانی در کوپا آمریکا (2021)، قهرمانی در جام جهانی (2022) و سه توپ طلا (2019، 2021، 2023) در شرایطی که مسی با بارسلونا و پاری سن ژرمن فاتح لیگ قهرمانان اروپا نشده بود و در اینترمیامی نیز در سطح اول فوتبال دنیا توپ نمیزند.
نکتۀ مهمتر اینکه، این سه توپ طلای پایانی مسی در سنین 32، 34 و 36 سالگی نصیب او شدند. در تاریخ فوتبال، هیچ بازیکنی نتوانسته در سنین بالای سی سالگی، سه بار توپ طلا را ببرد. رونالدو در سنین بالای سی سال دو بار برندۀ این جایزه شده، اما وقتی که 31 ساله و 32 ساله بود.
کسب سه توپ طلا در دهۀ چهارم عمر (سی تا چهل سالگی)، از عجایب است. بویژه اینکه مسی توپ طلای هشتم را در 36 سالگی به دست آورده؛ آن هم در حالی که دو اعجوبۀ جوان، هالند و امباپه، رقیب او بودند.
یوهان کرایف و میشل پلاتینی و مارکو فانباستن که هر کدام سه توپ طلا بردهاند، توپ طلای آخرشان را به ترتیب در سنین 27، 30 و 28 سالگی بدست آوردند. ولی مسی فقط سه توپ طلا را در دوران پس از سی سالگی کسب کرده!
او اکنون پادشاه فوتبال جهان است. اکثریت قریب به اتفاق فوتبالیستهای برجستۀ دنیا، معتقدند مسی نه تنها بهتر از کریس رونالدو است بلکه بهترین بازیکن تاریخ فوتبال است. حتی اگر بتوان راجع به این رای دوم مناقشه کرد، نکتۀ محرز این است که دیگر کسی نمیتواند بگوید بهترین بازیکن تاریخ فوتبال یا پله بوده یا مارادونا. الان نام مسی هم به آن دو نفر اضافه شده و اگر تردیدی هم هست، تردید بین سه نفر است نه دو نفر.
قطعا هر کسی با توجه به ملاکهایی که برایش مهمتر است، یکی از این سه نفر را بهترین بازیکن تاریخ فوتبال میداند ولی از حیث استمرار درخشش در میادین فوتبال، مارادونا حداکثر 14 سال درخشان را تجربه کرد، پله حداکثر 19 سال و مسی هم تا اینجا 18 سال درخشان را پشت سر گذاشته و اگر دچار آسیبدیدگی ناجوری نشود، دست کم دو سال دیگر نیز حضوری چشمگیر در دنیای فوتبال خواهد داشت.
دلایل زیادی وجود دارند که مسی را بهترین بازیکن تاریخ فوتبال بدانیم، ولی حتی اگر چنین نظری نداشته باشیم، او قطعا افتخارات فردیاش از مارادونا بیشتر است و از این حیث، از پله هم کمی بالاتر میایستد.
اگر مجموع موفقیتها را در نظر بگیریم، میتوان پله و مسی را کامیابترین بازیکنان تاریخ فوتبال دانست. شاید هم بکنبائر را هم بتوان از حیث "احساس کامیابی" در کنار این دو نفر قرار داد چراکه او نیز همۀ افتخارات ممکن را درو کرد؛ اگرچه موفقیتهایش کمتر از پله و مسی بوده.
به هر حال، مسی با وجود همۀ توفیقات و کامیابیها، دیشب هنگام دریافت هشتمین توپ طلا، مارادونا را فراموش نکرد. او میداند که اگر مارادونا نبود، چنین میل وافری به فتح جام جهانی و تبدیل شدن به بهترین بازیکن تاریخ فوتبال و بزرگترین ژنرال تمام دورانها، در وجودش پدید نمیآمد.
اگر رقابت مسی و رونالدو در پیشرفت و بویژه استمرار درخشش مسی موثر بوده، رقابت مسی و مارادونا نیز در ایستادن مسی بر بام تاریخ فوتبال تاثیری انکارناپذیر داشته. نابغۀ بارسلونا، از این حیث مدیون کاپیتان جاودانۀ تیم ملی آرژانتین است و دیشب در اوج درخشش خودش در دنیای فوتبال، فراموش نکرد که در شب تولد مارادونا به دیهگوی کبیر، به نشانۀ ادای دِین، ادای احترام کند.
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: توپ طلا این بار قطعا حق مسی استمنبع: عصر ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۰۰۳۷۹۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرا هیچ وقت یادمان نمیماند درِ خانه را قفل کرده ایم یا نه؟
دانشمندان یک قدم به درک اینکه چرا بعضی چیزها را به خاطر میسپاریم و برخی دیگر را فراموش میکنیم، نزدیکتر شده اند.
به گزارش روزیاتو، محققان دانشگاه رایس ِ آمریکا دست به پژوهشی زدند که نشان داد ما برخی جنبههای یک تجربه همچون شرایط کلی را به جای جزئیات کوچکتر به خاطر میسپاریم.
به همین دلیل است که احتمال فراموش کردن تجربههای جزئیتر و پیش پا افتاده تری مانند قفل کردن یا نکردن در ِ خانه، بیشتر است.
برای درک بهتر نحوهی عملکرد حافظهی انسان، محققان دانشگاه رایس تصاویری را به شرکت کنندگان پژوهش خود نشان دادند.
در این آزمایش حافظه، برخی از تصاویری که برای شرکت کنندگان به نمایش درمی آمدند، تکراری و برخی دیگر جدید بودند.
برخی تصاویر شباهت زیادی به یکدیگر داشتند، اما در برخی دیگر تشخیص تفاوتهای آنها از یکدیگر دشوارتر بود. هدف از نمایش تصاویر مشابه، مختل کردن حافظه با شبیه سازی تجربیات پیش پا افتادهای بود که روزانه داریم، مانند قفل کردن در ِ خانه.
محققان پی بردند که به یاد ماندنیترین تصاویر که احتمال به خاطر سپردن آنها توسط شرکت کنندگان بیشتر بود، تصاویری رنگارنگ با حضور افرادی در عکس بودند. به عبارت دیگر، تصاویری که شلوغ و بی نظم نبودند، فراموش نشدنیتر بودند.
گرچه شرکت کنندگان به یادماندنیترین تصاویر را به درستی به یاد آورده بودند، اما اثر آن بعد از ۲۴ ساعت از میان رفت. این به ویژه درمورد به یاد آوردن تجربیات مثبت صدق میکرد، امری که نشان داد این دست تجربیات در ابتدا به یاد میمانند، اما بیشتر مستعد فراموش شدن هستند.
گرچه معمولاً تصور این است که احساسات میتوانند فرآیند پردازش حافظه را بهبود بخشند، اما انسانها اغلب جنبهی اصلی یک تجربه یا به عبارتی دیگر «مخلص کلام» را به یاد میآورند، نه جزئیات اضافی را. به گفتهی محققان، گذشت زمان اغلب این موضوع را تشدید میکند.
برای مثال، اگر سعی کنیم که به خاطر آوریم در سال گذشته چه کارهایی انجام دادیم، احتمالاً کارهای زیاد و مختلفی را به خاطر میآوریم. با این حال، احتمالاً تنها برخی از این خاطرات را با جزئیات زیاد به خاطر میآوریم. ممکن است به یاد بیاوریم که به سفر رفته بودیم، اما احتمالاً یادمان نمیآید که در هر روز ِ سفر چه فعالیتهایی انجام داده بودیم.
نتایج این پژوهش نشان داد محتوای احساسی، مدت زمان گذشته یک تجربه و ویژگیهای ادراکی حافظه، همگی در به خاطر آوردن یا نیاوردن جزئیات یک اتفاق تأثیرگذارند.
به گفتهی محققان دانشگاه رایس، این پژوهش نشان داد که تجربیاتی که برای یک شخص فراموش نشدنی هستند، مثل جشن تولد، مرگ عزیزان و غیره، به احتمال زیاد برای یک شخص دیگر هم فراموش نشدنی هستند. اینها اغلب تجربیات مثبت یا منفی هستند.
این محقان میگویند ما اغلب تصور میکنیم که خاطرات احساسی بهتر به خاطر سپرده میشوند، اما در حقیقت این ویژگیهای اصلی یک خاطره است که به خاطر سپرده میشود، اما جزئیات آن ممکن است فراموش شوند.
یکی از دلایل اینکه ما نمیتوانیم همهی تجربیات مان را به خاطر آوریم این است که مغز ما ظرفیت محدودی دارد.
به گفتهی محققان، مغز ما احتمالاً نمیتواند هر چه که تجربه میکنیم را به خاطر بسپارد و به همین دلیل مجبور هستیم اندکی از اطلاعاتی که مهم نیستند را به شکل انتخابی فراموش کنیم.